می دانم که ماه صفر است ، می دانم که تا عید نوروز 95 روز دیگر مانده ولی چاره ای ندارم . باید انجامش دهم . خانه تکانی را می گویم . تا قبل از اینکه بیشتر از این سنگین نشده ام باید خاک و سیاهی این نه ماهه را از خانه بزدایم . می دانم امسال بعد تولد زهرا (ان شاالله) تا شب عید خواب خانه تکانی را هم نمی توانم ببینم. چند وقت پیش کشوهای آشپزخانه را تکاندم . بابایی کلی به من خندید که تا عید اینها دوباره کثیف می شوند ولی من اعتقاد دارم تمیز کردن گرد و خاک سه ماهه راحت تر از گرد و خاک یک ساله است . بابایی قویاً مخالف حضور کارگر در خانه است و می گوید که خودم همه کارها را انجام می دهم ، تا اینجا می توان با قضیه کنار آمد ولی با صبر و حوصله بی مثال ...